loading...
love song
elahe بازدید : 1 پنجشنبه 15 اسفند 1392 نظرات (1)

نگاه معصومانه دختر به ویترین بود وبا اه وحسرت به کفش های درون آن ویترین نگاه میکرد اسم او زیبا بود چند روزی می شد که پول های گدایی خود را جمع میکرد تا کفش های درون ان ویترین را بخرد هیچ  روزی نمی شد که به آن مغازه سر نزند اما یک شب که در خیابان ها قدم می زد با  یک ماشین تصادف می کند و جان خود را از دست میدهد .بچه هایی که مانند او گدایی میکردن میگویند هر شب عید کفش های زیبایی سر قبر است وکسی نمیدانن این کفش ها از کجا می ایند

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط نگین در تاریخ 1392/12/18 و 14:17 دقیقه ارسال شده است

salaam
عالی بود
پاسخ : ممنون عزیزم


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 9
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 16
  • بازدید کلی : 82